سقوط بشار اسد و بحرانی که همچنان ادامه دارد

سهراب انعامی علمداری در یادداشتی برای دیپلماسی ایرانی می نویسد: تحولات پرشتاب در منطقه غرب آسیا از جمله جنگ غزه و لبنان و بحران در سوریه همگی نشانه هایی از کلان روند آشوب و گذار نظم در این منطقه ژئواستراتژیک دارد. محیط امنیتی آشوب زده خاورمیانه پس از سال‌های ۲۰۱۱ تا به امروز با فضایی مبهم و حتی می‌توان گفت که منحصربه فرد روبه رو شده است، فضایی که از دید روزنا «امنیت آشوب زده» نامیده می‌شود و بحران‌ها در زنجیره‌‌ای از پیش‌بینی‌ناپذیری و تداخل، در فقدان ساز وکار مدیریت نظم منطقه‌ای، وضعیت و روندی پیچیده ای به خود می گیرد. در چنین فرایندی از بحران های مزمن، دستیابی به صلح امری پیچیده، درهم تنیده و چندوجهی خواهد بود.

سقوط بشار اسد و بحرانی که همچنان ادامه دارد
پایگاه خبری تحلیلی فرامتن -

به نظر می رسد با سقوط دولت بشار اسد و  چشم انداز الزامات جدید منطقه ای، اکنون زمان آن است که ساز وکارهای مربوط به صلح ایرانی در منطقه خاورمیانه آغاز شود.

تحولات پرشتاب در منطقه غرب آسیا از جمله جنگ غزه و لبنان و بحران در سوریه همگی نشانه هایی از کلان روند آشوب و گذار نظم در این منطقه ژئواستراتژیک دارد. محیط امنیتی آشوب زده خاورمیانه پس از سال‌های ۲۰۱۱ تا به امروز با فضایی مبهم و حتی می‌توان گفت که منحصربه فرد روبه رو شده است، فضایی که از دید روزنا «امنیت آشوب زده» نامیده می‌شود و بحران‌ها در زنجیره‌‌ای از پیش‌بینی‌ناپذیری و تداخل، در فقدان ساز وکار مدیریت نظم منطقه‌ای، وضعیت و روندی پیچیده ای به خود می گیرد. در چنین فرایندی از بحران های مزمن، دستیابی به صلح امری پیچیده، درهم تنیده و چندوجهی خواهد بود.

با آغاز جنگ در غزه (۱۵ مهر ۱۴۰۲) و سپس سرریز آن به لبنان، ژئوپلیتیک بحران در این منطقه به صورت چندوجهی – چندعاملی و با حضور و کنش بازیگران منطقه ای و فرامنطقه ای شکل گرفت. منطقه غرب آسیا که تا پیش از این نیز بحران های درهم تنیده بسیاری را به خود دیده بود با سقوط بشار اسد، بار دیگر در وضعیت بی نظمی کامل و آشوب امنیتی قرار گرفته است.

پیشینه بحران سوریه به ۲۶ ژانویه ۲۰۱۱ (۶ بهمن ۱۳۸۹) بازمی گردد؛ زمانی که اعتراضات داخلی در این کشور، تأثیرپذیرفته از تحولات سیاسی منطقه خاورمیانه موسوم به بهار عربی، با ورود و مداخله خارجی و حضور گروه های تروریستی به نماد خاورمیانه آشوب زده تبدیل شد. شاید بتوان گفت که وضعیت سوریه کنونی برآیندی از منازعات و کشمکش‌های دوران پساعثمانی و جنگ جهانی اول در چارچوب قرارداد موسوم به سایکس – پیکو است؛ سوریه ای که گروه‌های هویتی – قومیتی متفاوتی را در قالب ایدئولوژی حزب بعث سوریه گردهم آورد و در آن علوی‌ها، سنی‌ها، شیعیان، کردها و دروزی‌ها نقش پررنگی را ایفا می‌کنند. همچنین هر کدام از این گروه‌ها عقبه‌های هویتی در کشورهای همجوار خود دارا هستند. در این قالب، ویژگی‌های بحران سوریه شامل طولانی بودن، ژئوپلیتیک هویتی، رفتار بازیگر دولتی و مداخله قدرت‌های منطقه‌‌ای و فرامنطقه‌‌ای (ایالات متحده آمریکا، روسیه، ایران، ترکیه، عربستان سعودی، قطر و رژیم صهیونیستی) خود به عنوان بخشی از معمای بحران در این کشور به حساب می‌آید که بر فضای بین المللی و  منطقه غرب آسیا تاثیرات متقاوتی را برجا گذاشته است. همزمان با سقوط دولت بشار اسد، اکنون شرایط و وضعیت تازه ای در منطقه غرب آسیا ایجاد شده که الزامات جدیدی را نیز پیش روی همه دولت ها و بازیگران منطقه ای از جمله جمهوری اسلامی ایران قرار داده است.

اما پرسش اساسی این است که چه باید کرد؟ و در یک پاسخ کوتاه می توان گفت که اکنون زمان آن رسیده که جمهوری اسلامی ایران در چارچوب راهبرد تعامل متوازن به سمت صلح سازی در منطقه غرب آسیا حرکت کند.  

سیاست خارجی و الگوی رفتاری جمهوری اسلامی پس از آغاز بحران های سال ۲۰۱۱ میلادی موسوم به بهار عربی و تحولات پسینی آن در چارچوب مقابله با گروه های تروریستی را می توان در قالب چهار راهبرد بنیادین ثبات ژئوپلیتیکی، موازنه گرایی، ائتلاف گرایی و تعامل سازنده مورد بررسی قرار داد. در دوره ها و دولت های مختلف، این چهار راهبرد بنیادین از طریق ابزارهای مختلف عملیاتی و اجرایی شده است. با آغاز فرایندهای آشوب در غرب آسیا در سال ۱۳۹۰ خورشیدی، جمهوری اسلامی ایران با درک فضای جدید منطقه ای یعنی خروج خاورمیانه از تعادل راهبردی تلاش کرد تا از طریق به کارگیری ابزارهایی نظیر دیپلماسی تعاملی، مشارکت فراگیر در امنیت سازی راهبردی، بهره‌گیری از دیپلماسی دفاعی و کنش فعالانه در سازمان های بین المللی به ایجاد ثبات ژئوپلیتیکی منطقه ای و افزایش وزن راهبردی ایران کمک کند. با روی کار آمدن دولت ابراهیم رئیسی در سال ۱۴۰۰ خورشیدی و تداوم تعادل راهبردی نسبی در منطقه غرب آسیا، این چهار راهبرد با تغییراتی در اشکال تعامل هوشمند، امنیت سازی از طریق بازدارندگی تهاجمی، دیپلماسی دفاعی مشارکتی و کنش هوشمند در سازمان های بین المللی اجرایی شد.

با آغاز جنگ در غزه و سپس  روی کار آمدن دولت مسعود پزشکیان، ما تغییراتی در فضا و روندهای منطقه ای و نیز الزامات سیاست خارجی ایران شاهد بودیم. در این قالب،  منطقه غرب آسیا که پیش از این آشوب زده بود به دلیل تداوم جنگ و بحران در غزه فرایندهای آونگی و بومرنگی را نیز به خود دید؛ به نحوی که با تسری بحران غزه به لبنان و اکنون سقوط دولت اسد، شرایط منطقه ای به سمت و سوی جدیدی حرکت کرده است. همچنین با انتخاب مسعود پزشکیان در انتخابات تیر ۱۴۰۳ و تشکیل دولت چهاردهم، سیاست خارجی ایران رویکردهای تازه ای را در حوزه منطقه ای و بین المللی در پیش گرفت. آنچه از مواضع و رویکردهای اعلامی و اعمالی مسعود پزشکیان در قامت کاندیدای ریاست جمهوری و بیش از ۱۰۰ روز تشکیل دولت چهاردهم می توان دید، سیاست خارجی دولت چهاردهم به نوعی امتداد سیاست خارجی دولت های هفتم و هشتم و بازگشت به راهبرد تنش زدایی و تداوم کلان راهبرد تعامل سازنده – هوشمند با رویکردی متوازن در قالب تعامل متوازن است.

در چارچوب کلان راهبرد تعامل متوازن دولت چهاردهم، به نظر می رسد که جمهوری اسلامی ایران به دنبال صلح سازی منطقه ای از طریق نظم تعاملی است. نظم تعاملی، نظمی است که مبتنی بر تعامل و کنش متقابل شکل گرفته و دربرگیرنده فرایندهای اعتمادساز، ائتلاف ساز، تنش زدا، متوازن و مبتنی بر منافع مشترک است. همان طور که محمدجواد ظریف، معاون راهبردی رئیس جمهوری در یادداشتی برای فارن افیرز می نویسد، تعاملات سازنده با ایران و تعهد به دیپلماسی چندجانبه می‌تواند به ایجاد چارچوبی برای امنیت و ثبات جهانی در خلیج فارس کمک کند.

در فرجام می توان تاکید کرد که اکنون منطقه غرب آسیا در وضعیتی است که بخشی از فرایندهای نظم ساز منطقه ای، از مسیر صلح ایرانی می گذرد. فرایندهای صلح ایرانی نیز زمانی قابل دسترس خواهد بود که روندهای اعتمادساز گام به گام، دیپلماسی عملگرا، مشارکت چندجانبه همه کشورهای منطقه و کاهش وزن مداخلات فرامنطقه ای محقق شود.

دیدگاه شما
عنوان